۲۱
تیر
دلم هوای حرم کرده است میدانی؟
هوای گوهرِشاد و طلای اسماعیل
آرزو دارم اگر پیر شدم
ناتوان ، سست و زمین گیر شدم
شاد و خوشحال از این عمر که رفت
گویم از عشق و محبت به علی سیر شدم
التماس دعا
من روزه دارم و روزه ام به جفاست
گویی تمام روز دلم رو به فناست
عاشق کشی و این همه لذت محال بود
آنچه به من رسیده و خواهد رسید جور و بلاست
افطار روح مرا جز ظهور راهی نیست
که هر چه فطر میمن ، ظهور هم زیباست
صبحگاهی که به یادت تأملی کردم
تأملی که گره گشای مشکل هاست
دروغ و بخل و حسد ، دور باشد و نابود
که روزه دنیا ، همینش اولاست